سیدمحمد مشکات و روایت یک‌شب تا صبح انتظارش برای نسخه خطی


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: «من پسرم را هم مثل خودم سیّد محمّد مشکوة (مشکات) نامیدم، چون در ولایت ما از قدیم رسم بود که اگر بچه‬ ‏ای که نطفه‌‏اش بسته شده بود، قبل از این‏که متولد شود، پدرش می‌مُرد، آن بچه را اگر پسر بود، به نام پدرش می‌نامیدند. من پسرم را به نام خودم نامیدم که مرا مُرده فرض کند و روی پای خودش بایستد.»

مقام علمی محمد مشکوه، باعث نشد شانی بالاتر از دیگران برای خود قائل شود و او را به عالمی متواضع و سخت کوش تبدیل کرده بود.

سیدمحمد مشکات و روایت یک‌شب تا صبح انتظارش برای نسخه خطی
عکس محمد مشکات (پسر)

در میان دانشجویان دانشکده معقول و منقول

سیّد محمّد مشکات در ۱۷ بهمن ۱۲۸۰ شمسی (بیست و هفتم شوال ۱۳۱۹ هجری قمری) متولد شد. زادگاه او بیرجند _حاکم‏‬ نشین قائنات_ بود، که روزگاری از مراکز شیعیان اسماعیلی بوده و بعدتر سربداران سبزوار که شیعه اثنی عشری بودند، اداره اش می‌کردند و نامش کرسی ایالت قهستان شد؛ از قرن دهم به بعد «حاکم‏نشین قائنات» نامیده می‌شد.

محمد، تحصیلات و دروس طلبگی و مقدمات صرف و نحو و معانی و بیان را در مدرسه معصومیه زادگاه خود گذراند، پیش استادانی مانند مرحوم آیت‏اللّه‏ شیخ محمّدباقر گازاری (آیتی) بیرجندی، مرحوم حاج شیخ هادی (هادوی) بیرجندی. پس از تکمیل تحصیلات خود در بیرجند، به حوزه علمیه مشهد رفت از محضر مرحوم ادیب نیشابوری و آقازاده خراسانی استفاده کرد. در سال ۱۲۹۹ شمسی از مشهد به تهران آمد و در مدرسه محمودیه مستقر شد و تحصیل معقول و منقول را در حوزه تهران ادامه داد. سپس وارد مدرسه سپهسالار جدید (مدرسه شهید مطهری کنونی) شد. در ۱۳۱۱ به دعوت وزارت معارف وقت، مدرس همان مدرسه شد و تا هنگام گشایش رسمی دانشکده معقول و منقول، به تدریس شرح منظومه حکمت حاج ملأ هادی سبزواری، شرح اشارات و تنبیهات ابن سینا، و بخش الهیات شفای ابن سینا مشغول بود.

پس از تعطیل مدرسه معقول و منقول، عضو هیأت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی دانشگاه تهران شد و به تدریس فقه و اصول در این دانشکده پرداخت. سرانجام، به همراه اساتیدی چون مرحوم سیّد محمّدکاظم عصار، بدیع‏الزمان فروزانفر، میرزا محمود شهابی خراسانی، جلال همایی، آقا محمّد سنگلجی و دیگران به استادی دانشگاه رسید و در دانشکده الهیات به تدریس معقول و در دانشکده حقوق به تدریس فقه اسلامی پرداخت، تقریراتی در حقوق خانواده و بیع از وی به چاپ رسیده است که جنبه درسی داشت هم اکنون در گنجینه اسناد دانشکده الهیات تابلویی برای معرفی این استاد با عکس و نمونه امضای او قرار گرفته است.

سیدمحمد مشکات و روایت یک‌شب تا صبح انتظارش برای نسخه خطی

سید محمد را با علاقه اش به نسخه‬ ‏شناسی و عشقش به کتاب‌های خطّی می‌شناختند، او تصنیفات و تألیفات و تصحیحات زیادی داشت، در فلسفه و کلام و تاریخ صاحب‏نظر بود و شعر هم می‌گفت. مهم‌ترین کارش اما گردآوری و معرفی نسخه‌های خطّی بود، که تمام دارایی خود را صرف آن کرد و سرانجام آن کتاب‌های خطّی گران‏قیمت را بخشید به دانشگاه تهران؛ با این شرط که دانشگاه گنجینه‏ای مستقل برای حفظ نسخه‌های خطّی درست کند و آنها را به درستی در آن مرکز نگاه دارد برای استفاده اهل دانش و فرهنگ. اینطور بود که زمینه را فراهم کرد برای تأسیس کتابخانه‏ی مرکزی این دانشگاه.

رئیس وقت دانشگاه تهران علی‌اکبر سیاسی، آنها را به مثابه سنگ بنای بخش نسخ خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و پایه تأسیس کتابخانه قرار داد؛ به علت آن‏که هر یک از دانشکده‌های دانشگاه کتابخانه‏ای مستقل داشت، قرار کلی بر آن شده بود که کتاب‌های خطّی و آثار مربوط به ایران به شکل مرکزی فراتر از کتابخانه‌های دانشکده‌ها، در محل ثابتی جمع‏آوری شود و از نظر مدیریت، جزئی از «اداره انتشارات و روابط دانشگاهی» باشد، که رئیس آن در آن زمان دکتر پرویز ناتل خانلری بود.

سیدمحمد مشکات و روایت یک‌شب تا صبح انتظارش برای نسخه خطی
توصیه نامه محمد مشکات برای محمدتقی دانش پژوه

از گنجینه اسناد دانشکده الهیات دانشگاه تهران

سرانجام، زیر نظر هیأت رئیسه دانشگاه تهران مقدمات فهرست‏نویسی کتب خطّی اهدایی مرحوم مشکات فراهم شد، محمدتقی دانش‌پژوه که معاون کتابخانه دانشکده حقوق دانشگاه تهران و شاگرد و همکار و دوست مشکوه بود، به مدیریت و صاحب‌جمعی آن منصوب شد. همزمان هم برای بیان اهمیت کتاب‌های خطی و شناسایی آنها، محمدتقی دانش‌پژوه و علینقی منزوی توسط خود مشکات معرفی و برای فهرست‌نگاری آن مجموعه برگزیده شدند. این دو نفر در مدت هشت سال آن نسخه‌ها را فهرست نویسی و در هفت مجلد گردآوری کردند.

مشکات کتاب را خوب می‌شناخت، ماجراهای خرید کتاب‌های خطی او زیاد است، وقتی برای خرید کتاب خطّی که وصف آن را شنیده بود، رنج سفر را از تهران به اصفهان به جان خریده بود و شب دیر هنگام به محل رسیده بود. شب را پشت در خانۀ دارندۀ آن نسخه خطّی بیتوته کرده بود که مبادا فرصت از کف او بیرون برود و دیگری زودتر از او آن کتاب را بیابد و بخرد! به گفته اکبر ثبوت او تمام دارایی اش را برای خرید کتاب‌های خطّی صرف کرد. این جمله را سر کلاس درس گفته است: «سفیه کسی‏ست که صرفه و غبطه مالی خودش را نداند و خلاصه قدر پول را نشناسد. با این حساب، من سفیه هستم که قدر پول را نمی‌دانم و کتابی خطّی را که منافع شخصی در آن ندارم، می‌خرم. پس من سفیه‬ ‏ام که اتوبوس‏‬ نشین‬ ‏ام ولی بابت کتاب، بی‏دغدغه پول می‌دهم!» او مجموعه هزار و صد جلد کتاب خطّی را طی زمانی نزدیک به بیست سال، خریده بود.

سیدمحمد مشکات و روایت یک‌شب تا صبح انتظارش برای نسخه خطی

نظامنامه جدید وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه در سال تحصیلی ۱۳۱۴_۱۳۱۳ ابلاغ شد و بر آن اساس، تدریس در دانشکده‌های دانشگاه تهران مشروط به داشتن مدرک دکتری یا تصدیق اجتهاد شد. مشکات و عده‏ای از استادان که مرتبه شأن بالاتر از این مباحث بود، رساله‌ها و پایان‌نامه‌هایی نوشتند که تصدیق معادل دکتری به ایشان داده شد. در سال‌های پایانی پادشاهی رضاخان که به خاطر قانون متحدالشکل شدن البسه، روحانیان برای پوشیدن لباس روحانیت باید اجازه اجتهاد یا اجازه حدیث می‌گرفتند، محمد مشکات از آیت‏‬ اللّه‏ سیّد ابوالحسن اصفهانی و آیت‏‬ اللّه‏ ضیاءالدّین عراقی و آیت‏‬ اللّه‏ سیّد محمّد حجت کوه‏‌کمره‏‌ای چندین تصدیق اجتهاد و از مرحوم علاّمه حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی اجازه حدیث گرفت. این اجازات به اصطلاح اهل درایه، از جمله «عوالی» بود، یعنی شخص مُجاز را در زنجیره اتصال اسناد به معصوم با کم‌ترین تعداد سلسله اسناد به معصوم متصل می‌کرد.

محمد مشکات طبع شعر هم داشت و عضو انجمن ادبی ایران هم بود؛ هر چند به سیاق علمای بزرگ هیچ‏گاه به خاطر شاعری شهرت نیافت. او تالیفات زیادی دارد، از جمله: کلمه التوحید لرفع التردید (۱۳۰۵)؛ مشکوة الاسرار فی حل عقد الاسفار (۱۳۰۵)؛ روانشناسی (ترجمه رساله عشق ابن‏سینا؛ ترجمه ضیاءالدّین دری، تصحیح میرزا محمود شهابی، ۱۳۱۵)، الوجیزه (در درایه، از شیخ بهایی، ۱۳۱۶)؛ رگ‏شناسی یا رساله در نبض (ابن سینا، ۱۳۱۷)؛ فواید الدریه (شامل چند رساله از ابن سینا، ۱۳۱۸)؛ دره الاخبار و لمعه الانوار (ترجمه تتمه صوان الحکمه، اثر ابوالحسن علی بن زید بیهقی، ضمیمه مهر سال پنجم، ۱۳۱۸)؛ وصیت‏نامه محمّدباقر مجلسی (ضمیمه سالنامه ۱۳۲۳)؛ دره التاج لغره الدباج (تألیف قطب‏الدّین شیرازی، جلد اوّل، ۱۳۲۰)؛ دانشنامه (قسمت طبیعیات، از ابن سینا، ۱۳۳۰)؛ دانشنامه (قسمت منطق، از ابن سینا، ۱۳۳۱)؛ تقریرات کتاب بیع (از کتاب شرایع، ۱۳۳۲)؛ تصحیح و تعلیق و مقدمه بر کتاب کلید بهشت، تألیف قاضی سعید قمی، مقدمه و چاپ صحیفه کامله سجادیه، مقدمه بر المحجة البیضاء فیض کاشانی در چهار جلد، مجموعه اشعار به خطّ طاهر خوشنویس، نمونه مختصری از غزل و مثنوی و رباعی (گردآورنده اکرم مهین، به همت سیّد محمّد مشکوة ۱۳۳۶)؛ ارسطاطالیس حکیم، نخستین مقاله ما بعد الطبیعه موسوم به مقاله الالف الصغری (ترجمه اسحق بن حنین با تفسیر یحیی بن عدی و تفسیر ابن رشد با تفسیر و تحقیق و مقدمه و ترجمه سیّد محمّد مشکوة، ۱۳۴۶)؛ فعلیت و امکان در عقد وصع و آرا فارابی و ابن سینا (۱۳۵۶) و…

سیدمحمد مشکات و روایت یک‌شب تا صبح انتظارش برای نسخه خطی

او هم‏زمان با تدریس در دانشگاه تهران در مدرسه عالی سپهسالار نیز به تدریس فلسفه اشتغال داشت. بسیاری از استادان و بزرگان و پیشکسوتان امروز مانند دکتر مهدی محقق نزد او تحصیل کرده‏اند. سرانجام در ۱۳۵۰ از دانشگاه تهران بازنشسته شد و مدتی به تدریس در دانشکده حقوق دانشگاه ملی (شهید بهشتی کنونی) پرداخت که آن زمان مرحوم دکتر سیّد حسن امامی (پس از بازنشستگی از دانشگاه تهران) رئیس آن دانشگاه بود، امّا مشکات به دلیل نیاز به مراقبت‌های پزشکی از ۱۳۵۱ به بعد مقیم لندن شد و گاهی یکی یا دو بار در سال به تهران بازمی‏گشت. آنجا در شب‌های محرم و احیا در منزلش مجالس روضه‏‬ خوانی برقرار می‌کرد، و البته که دست از پیگیری کتاب‌ها نمی‌کشید و به شناسایی و فهرست‏‬ برداری کتب خطّی فارسی و عربی موجود در کتابخانه‌های انگلستان می‌پرداخت.

محمد مشکات، سرانجام پس از یک بیماری طولانی در لندن از دنیا رفت، پیکر او را به ایران آوردند و در قم به خاک سپردند.



منیع: خبرگزاری مهر

چاپ جلد اول خاطرات یک اطلاعاتی؛ از خنثی‌کردن کودتا تا اعدام قطب‌زاده


به گزارش خبرنگار مهر، جلد اول «من اطلاعاتی بودم؛ خاطرات افسر اطلاعاتی علی مهدوی؛ از تعقیب و مراقبت سپاه و کشف کودتاها تا ورود به وزارت اطلاعات» با مصاحبه و پژوهش رضا اکبری آهنگر و خاطره‌نگاری راضیه ولدبیگی به‌تازگی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و راهی بازار نشر شده است.

کتاب پیش‌رو، این‌گونه وارد متن، و فصل اولش با عنوان «کودکی و نوجوانی» این‌گونه شروع می‌شود: همان‌لحظه، همان یک‌جمله مسیر زندگی‌ام را زیر و رو کرد؛ و الا شاید من هم کمونیست می‌شدم و علیه جمهوری اسلامی کارهای خطرناکی می‌کردم. می‌شدم یکی مثل خودشان؛ همان‌هایی که تا این‌نظام و انقلاب متولد شد، چنگ و دندان نشان دادند تا مبادا نفسی بکشد. شاید جزو سازمان مجاهدین خلق [منافقین] می‌شدم و راحت آدم می‌کشتم. یا تروریست ابلهی که چون مافوقم دستور داده، زن و بچه‌ای را که در کوچه‌ای تنگ با وحشت به من خیره شده‌اند را بی‌دلیل، به رگبار می‌بستم.

این‌کتاب دربرگیرنده خاطرات یک‌افسر اطلاعاتی در بازه زمانی ۱۳۵۸ تا ۱۳۹۲ است و انتشار آن برای اولین‌بار رخ می‌دهد. چون تا پیش از این، کتابی از خاطرات افسران اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران منتشر نشده است. ابتدای انقلاب، خنثی‌کردن کودتا، اعدام صادق قطب‌زاده و ورود به وزارت اطلاعات، ازجمله خاطراتی هستند که راوی این‌کتاب در جلد اول آن روایت کرده است.

جلد اول «من اطلاعاتی بودم» ۱۳ فصل دارد که به این‌ترتیب‌اند:

«کودکی و نوجوانی»، «عضویت در سپاه»، «بازماندگان کودتا»، «ورود به ستاد اطلاعات سپاه»، «جبهه جنگ»، «صادق قطب‌زاده»، «آقای سیدکاظم شریعتمداری»، «ترورهای پنهان»، «ملی‌گرایان»، «ورود به بخش حفاظت اطلاعات سپاه»، «ورود به وزارت اطلاعات»، «فرق نوظهور و عرفان‌های کاذب» و «شکنجه در سپاه».

در بخشی از فصل «شکنجه در سپاه» از این‌کتاب می‌خوانیم:

در مورد متهمان اقتصادی که قضیه فوری نبود، کار ساده‌تر پیش می‌رفت. می‌شد کوتاه آمد چون جان کسی در خطر نبود هرچند مسئله جدی بود. اما اگر شما بعد از روزها تلاش و مراقبت‌های سخت و پیچیده و صرف زمان زیاد و بی‌خوابی کشیدن، ببینید قرار است همین الان سوژه، فلان ساختمان را منفجر کند و مواد منفجره را در محلی جاسازی کرده و چاشنی آن را دست شخص دیگری سپرده که هرچقدر هم بگردید و بدوید و پدر خودتان را در بیاورید نمی‌توانید به موقع پیدایش کنید، و برای خثنی‌سازی آن بمب لعنتی هم فقط سه‌ساعت وقت دارید، آن‌وقت چطوری باید ساختمان و مردم بیگناه و بی‌خبر داخل آن‌جا را نجات دهید؟ می‌نشینید طرف را نصیحت می‌کنید که «آقا این‌کارها خوب نیست؟ نجات بشر و نوع دوستی شما کجا رفته، کشتار مردم کار بسیار زشتی‌ست؟» آن‌موقع نصیحت جواب نمی‌دهد، هرطور شده با حربه‌ای باید بتوانید افراد جامعه را در فرصت کمی که دارید از مرگ حتمی نجات دهید.

در جریان همان کیس تبریز که سوژه را دستگیر کردیم، یکی از بچه‌های تبریز همانجا او را خواباند روی ماشین، گردنش را کشید و دستش را آورد پشت و محکم گرفت چون شرایط حساس است و ما نمی‌دانیم طرف ممکن است چه عکس‌العملی نشان دهد، مجبوریم سریع باشیم یا مثلا اعضای منافقین را باید یک‌جوری می‌گرفتیم که فرصت نکند سیانورش را بخورد. اول دست‌هایش و بعد دهنش را می‌گرفتند. اگر فرصت می‌کرد سیانور می‌خورد باید سریع پادزهر را به دهانش می‌ریختند که نمیرد. یا مثلا در جریان آقای گیلانی گفتم که چقدر ایشان دقت داشت که اینها توبه کنند بعد اعدام شوند. اینها به خاطر همان فرمایش آقا بود که جای جلاد و مظلوم نباید عوض شود و می‌بایست در این‌موارد کاملا اتفاقات تبیین و حقایق روشن شود.

اما خود منافقین، وحشیانه‌ترین جنایت‌ها را می‌کردند. همان شکنجه‌هایی که جمهوری اسلامی را به آن متهم کردند همان‌ها را خودشان انجام دادند، آن‌سه نیرویی که به دست منافقین اسیر شدند؛ برای گرفتن اطلاعات و اقرار؛ زنده‌زنده پوست سرشان را کنده بودند! گفتنش برایم خیلی سخت است؛ خیلی سخت، با اطوی داغ پوسشان را سوزاندند و شکنجه‌های دیگری که برخی از آنها قابل ذکر نیست. یک آمپول زدن درد دارد چه برسد به این‌کارها و بعد نیمه‌جان در گودالی دفنشان کردند. اما حالا اعضای سازمان یا کسانی که به خارج از کشور رفته‌اند ادعا می‌کنند که چندساعت به آنها دست‌بند قپانی زده‌اند و شکنجه شده‌اند!

این‌کتاب با ۲۴۰ صفحه و قیمت ۱۶۰ هزار تومان منتشر شده است.



منیع: خبرگزاری مهر

صنعت چاپ در ایران؛ ناوگان فرسوده آرزوهای بلند را می‌بلعد


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شاید زمانی که زرگر معروف آلمانی، گوتنبرگ، اولین ماشین چاپ را اختراع کرد، حدس نمی‌زد که چاپ، به صنعتی تبدیل شود که بر تجارت بین‌الملل تأثیر بگذارد و قاعده بازی را تغییر دهد. اختراع گوتنبرگ، شیوه چاپ را از روش‌های سنتی تغییر داد، بر گسترش و توسعه دانش، شتاب بخشید و نقطه آغازین مدرن شدن این صنعت را رقم زد.

چاپ، که در ابتدای امر، عموماً برای انتشار کتاب و مکتوبات استفاده می‌شد، با همین رویکرد از دوره صفویه کم‌کم وارد ایران شد و در دوره قاجار، شکل و شمایل نشر در ایران را تغییر داد. نخستین چاپخانه‌ها در این دوره در شهرهایی مانند تبریز و تهران راه‌اندازی شد که عموماً کارشان چاپ کتاب‌های دینی و بعد علمی بود. ظهور دستگاه‌های پیشرفته از قرن نوزدهم، انقلابی را در صنعت چاپ ایجاد کرد و سبب شد سرعت و کیفیت چاپ افزایش یابد و کنار آن، علم در دسترس عموم قرار گیرد.

جایگاه صنعت چاپ ایران در منطقه

صنعت چاپ، که در گذشته صرفاً به تولید کتاب و روزنامه با روش‌های سنتی و دستی محدود می‌شد، با گذر زمان و پیشرفت‌های فناورانه، دستخوش تحولات عظیمی شد و به یک صنعت مدرن و چندوجهی تبدیل شد.

ایران یکی از کشورهای پیشرو در منطقه از نظر سابقه و تجربه در صنعت چاپ است. قبل از بسیاری از کشورهای منطقه، چاپخانه‌ها در ایران فعال بوده‌اند و سابقه تولید کتاب و نشریات در ایران به بیش از یک قرن می‌رسد، این قدمت، دانش و تجربه‌ای انباشته را به‌ارمغان آورده است و سبب شده است کنار کشورهای مصر، ترکیه و لبنان، به‌عنوان کشورهای تأثیرگذار در صنعت چاپ منطقه معرفی شود.

پیله‌های پرواز

با این حال، صنعت چاپ ایران علی‌رغم پتانسیل‌های خوب و داشتن نیروی کار خلاق، با چالش‌هایی مواجه است که سبب شده است آن‌طور که باید و شاید مسیر رشد را طی نکند. باید گفت، صنعت چاپ در کشورمان در یک مرحله گذار از شیوه‌های سنتی و روی آوردن به شیوه‌های مدرن قرار دارد.

برخی از کارشناسان بر این باورند که تمرکز سرمایه‌گذاری بر این صنعت، می‌تواند جایگاه آن را در منطقه ارتقا دهد و زمینه‌های صادراتی ازدست‌رفته را پس بگیرد، به‌گفته آنها، دولت به‌جای سرمایه‌گذاری بر تولید کالاهایی که چندان با شرایط اقلیمی فعلی کشور همخوانی ندارد، باید روی صنایعی مانند چاپ و بسته‌بندی تمرکز کند که هم زمینه رشد اقتصادی و ارزآوری دارد و هم پتانسیل اشتغال‌زایی.

ناوگان فرسوده رمق صنعت را گرفته است

عدم‌توجه به این صنعت زیر سایه نگاه‌های سنتی به آن میان تصمیم‌گیران کشور، محدودیت‌های ارزی و مشکلات واردات ماشین‌های چاپ در سال‌های گذشته سبب شده است ناوگان این صنعت در کشور فرسوده باشد و نتواند چندان از پوسته سنتی خود خارج شود؛ تا جایی که بابک عابدین، رئیس اتحادیه صادرکنندگان صنعت چاپ، ایران را “قبرستان ماشین‌آلات دسته‌دوم چاپ” توصیف کرد.

با چندبرابر شدن نرخ ارز در 10 سال گذشته دست صاحبان این صنعت از ماشین‌آلات خارجی کوتاه شده است. مقرون به صرفه نبودن سرمایه‌گذاری چند میلیون یورویی برای واردات یک دستگاه چاپ از سویی و تحریم‌ها از سویی دیگر، موجب شده است بیش از گذشته شاهد فرسودگی دستگاه‌های صنعت چاپ در کشور باشیم؛ این در حالی است که صنعت چاپ، از جمله صنایعی است که هرساله به‌واسطه ورود فناوری، متحول می‌شود و موفقیت در این زمینه، منوط به حرکت در راستای استانداردهای جهانی است.

عابدین در همین رابطه به تسنیم گفت: با توجه به پیشرفت‌ها در زمینه چاپ و تلفیق چاپ و تکنولوژی،‌ ما از تکنولوژی جهانی عقب ماندیم و اگر ادامه پیدا کند نمی‌توانیم درخواست سفارش‌دهنده‌های بین‌المللی را مرتفع کنیم. هر روز استانداردهای جدیدی در جهان ایجاد می‌شود، به‌خصوص در اروپا، آمریکا و سایر کشورهای توسعه‌یافته، به‌طور مثال استاندارد‌های زیست‌محیطی ایجاد می‌شود و در بستر چاپ از موادی استفاده می‌شود که در محیط زیست تخریب‌پذیری سریع‌تری دارند.

او خاطرنشان کرد: ما باید بتوانیم ماشین‌آلاتی را که آن محصول را می‌توانند چاپ کنند، تأمین کنیم، کنار این موضوع بسته‌بندی سلامت خیلی مهم است، ما باید به‌سمت تولید محصولات سلامت برویم، باید بتوانیم از مواد اولیه و ماشین‌آلاتی که به‌سمت بسته‌بندی سلامت می‌روند استفاده کنیم که نیاز به سرمایه‌گذاری بسیار دارد.

ترکیه چگونه سهم خود از بازار منطقه را افزایش داد؟

فعالان صنعت چاپ، ترکیه را به‌عنوان یکی از کشورهای موفق این صنعت یاد می‌کنند؛ کشوری که توانسته است در یک دهه گذشته با عدم پرداخت عوارض گمرکی، در نظر گرفتن مشوق‌های صادراتی و تأمین مواد اولیه، سهم خود از بازار منطقه را به 50 درصد افزایش دهد.

به‌نظر می‌رسد اولین قدم در تغییر مسیر صنعت چاپ ایران، تغییر نگاه به این صنعت قدیمی است، در حالی که این صنعت در جهان و ایران وارد عرصه‌های متعدد شده است، اما در نظر برخی از مسئولان و سیاست‌گذاران، این صنعت محدود به چاپ و نشر است؛ در حالی که این بخش تنها حدود شش درصد از فعالیت صنعت را به خود اختصاص داده است، ازاین‌رو، عبور از دوره گذار برای این صنعت، میسر نمی‌شود مگر با گذر از دیدگاه‌های سنتی.

انتهای پیام/+



منبع: خبرگزاری تسنیم

ژاله آموزگار به دانشکده ادبیات بازگشت؛ غافل از بزرگی خود هستیم


به گزارش خبرنگار مهر، ژاله آموزگار پس از سه سال به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بازگشت و دیروز یکشنبه ۲۳ دی در حاشیه جلسه معارفه رئیس جدید دانشکده ادبیات جواد اصغری، و تودیع رئیس قبلی این دانشکده عبدالرضا سیف گفت: پیشتر از این جلسه از پله‌ها بالا رفتم و با دانشجویان عزیزم هم سخن شدم، و هیچ وقت احساس خستگی نکردم.

وی افزود: دانشگاه تهران یک میراث فرهنگی است. فرق دارد با دانشکده‌های متعددی که در همه جا برپا شده و بسیار هم ارزشمند هستند؛ آن روز خدمت آقای حسینی عرض کردم، مؤسسه دهخدا و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران از یک مؤسسه فرهنگی بالاترند و میراث فرهنگی هستند. این‌مکان، اولین دانشگاه است، بزرگانی را تربیت کرده که ما توسط آنها در دنیا شناخته می‌شویم.

این‌استاد ادبیات گفت: به عنوان یک استاد دانشکده ادبیات همیشه افتخار کردم. نمی‌خواهم تحقیقات استادان سایر رشته‌ها را بی‌ارزش کنم، ولی به عنوان یک ایرانی می‌توانم بگویم اگر می‌توانیم سرمان را در دنیا بلند کنیم، به‌خاطر زبانمان و ادبیاتمان و تفکرمان، و به فلسفه‌ای که در همین دانشکده توسط استادان درجه یک درس داده شده است. اگر اسمشان را بشمارم همه ما باید تمام قد بلند بشویم. ما فروزان‌فرها داشتیم، کسانی خیلی بالاتر داشتیم، این‌ها هنوز اسم ما را در دنیا بلند می‌کنند. از سیمرغ و عطار همه‌جا سخن می‌گویند و فیلم می‌سازند و شاید غافل باشیم که چه‌قدر از این لحاظ بزرگ هستیم.



منیع: خبرگزاری مهر

یک کتاب خوش‌خوان درباره امام زمان(عج)


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «کبوتر کاغذی»، نوشته لیلا مدرس‌پور، از جمله کتاب‌هایی است که در سال‌های اخیر با نگاه به ارتباط کودکان با امام زمان(عج) نوشته و از سوی نشر جمکران منتشر شده است. لیلا مدرس‌پور در این اثر، ماجرای نامه‌ای کوچک به اسم «نامک» را روایت می‌کند که توسط دختری به اسم نرگس که دریک روستای کویری زندگی می‌کند، نوشته شده است. نرگس برای مرد بارانی نوشته که به روستای آنها بیاید تا خشکسالی تمام شود و روستای‌شان دوباره سرسبز شود و اهالی که به خاطر خشکسالی از روستای آنها رفته‌اند، دوباره به روستا برگردند. نامک به سرزمین آرزوها می‌رود، در آنجا به شکل کبوتر کاغذی در می‌آید و مأموریت پیدا می‌کند که به دنبال مرد بارانی بگردد و پیام نرگس را به او برساند. ماجراهایی زیادی برای نامک در این سفر دور و دراز اتفاق می‌افتد و … . 

حکیمه سادات نظیری، از فعالان حوزه کتاب، در یادداشتی به‌مناسبت سالروز آغاز امامت امام زمان(عج)، نگاهی انداخته است به این اثر و شیوه روایت آن. این یادداشت که برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار گرفته، به این شرح است:

«نامه کاغذی» کجا متولد شد؟

در یک روستای کویری که از قضا آن سال باران هم در آن نمی‌بارید و زمین مردم حسابی خشک شده بود، «نامه کاغذی» به دنیا آمد. این کتاب کم حجم و خوشخوان، وقتی به چاپ رسید، از آن روستا بال زد و آمد توی کتابخانه بچه‌های کل ایران و یک ماجرای شیرین را برایشان تعریف کرد. ماجرای نرگس و نامک!

کتاب , داستان , گروه سنی نوجوان , امام زمان ,

توی دل « نامه کاغذی» چه خبر است؟

از دختربچه‌های ابتدایی بپرسید از دفترخاطرات و نامه نوشتن و اینجور کارها خوششان می‌آید یا نه؟! حتماً سرتکان می‌دهند. نامک هم ساخته دست یکی از همین دخترکوچولوهاست که مأموریت مهمی دارد. قرار است برود شهر آرزوها و مرد بارانی را پیدا کند.

اما مگر یک نامه کاغذی چقدر قدرت دارد که برسد به این شهر و تازه مرد بارانی را هم ببیند و مشکل خشکسالی روستا را بگوید؟! ماجرا آنطور که نرگس فکر کرده شاید پیش نرود. این هم از هنر خانم لیلا مدرس‌پور است که ما و نرگس و همه دختران خوش‌ذوق را روی بال‌های کاغذی نامک نشانده و کلی ماجرا برایمان چیده است.

بالاخره «نامک» یک نامه است یا کبوتر کاغذی؟!

اگر اینجا قصه را لو بدهیم که حیف می‌شود. اما درگوشی برایتان می‌گویم که این نامه هم نامک است هم کبوتر کاغذی. هم مأموریتش مثل نامه‌هاست و جمله و نوشته توی دلش دارد هم عین کبوترها بال می‌زند! جالب است نه؟! اما بنظرتان این مهارت را از کجا پیدا کرده؟ نرگس که جادو و معجزه و این چیزها بلد نیست.

اگر « کبوتر کاغذی» را نخوانیم چه چیزی از کفمان رفته است؟!

شما مردی را می‌شناسید که هم مرد بارانی باشد  و بتواند ابرها را روی سر روستا بباراند، هم ثروتمندترین مرد جهان باشد و بتواند همه بچه‌های گرسنه را سیرکند، تازه حتی حاذق‌ترین دکتر دنیا هم باشد و قرار باشد مریض خاصی را هم درمان کند!؟ اگر نمی‌شناسید وبچه‌هایتان هم از این مرد مهربان و بارانی که قرار است دنیا را نجات بدهد چیزی نمی‌دانند پس «کبوتر کاغذی» مال خود خود شماست. قرار است دست بچه‌هایمان را بگذاریم توی دست پر از نور و مهربانی امام زمان(عج) اما یک جوری که نسل امروز دوست دارد. به روشی غیرمستقیم و با ماجرا پردازی‌های جذاب.

این کتاب برای کدام دسته از مخاطبان جذابیت دارد؟

-اول نوجوان‌ها، علی الخصوص دخترهای هم سن و سال نرگس که حسابی از این مدل کارها و مهم بودن لذت می‌برند.

-دوم مامان‌ها که دلشان برای نوجوانی و دختربودن خودشان تنگ شده است. وقتی نرگس پهلوی بی بی‌ماه بانو کمک می‌کند، عطر کودکی مامان‌ها می‌وزد.

-سوم، مربیان و معلمانی که می‌خواهند از مهدویت و امام زمان حرف بزنند. اما حرف مستقیم روی زبانشان نمی‌چرخد. این کتاب ره چند ماهه را یک شبه می‌رود.

در نهایت مخاطب این کتاب همه ما هستیم. همه ما شیعیانی که دل در گرو ظهور مهدی موعود(عج) داریم و با هر نشانه‌ای از محبوبمان، حظ می‌بریم، حتی اگر این نشانه یک کتاب کم حجم و خوشخوان باشد.

«کبوتر کاغذی» نوشته خانم لیلا مدرس پور و چاپ شده انتشارات کتاب جمکران است. تابستان، زمستان، پاییز یا حتی تابستان فرقی نمی‌کند اما این کتاب را ربیع الاول اگر بخرید، بوی بهار طور دیگری توی اتاق مطالعه و کتابخانه‌تان می‌پیچد.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

پس از جشنواره فجر، سخت‌گیرتر شده‌ام؛ شاعر جوان نباید مغلوب غرور شود!


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: حسین دهلوی شاعر جوانی است که سال گذشته با کتاب «دلبستگی» در بخش «شعر بزرگسال» هجدهمین جشنواره شعر فجر برگزیده شد. از دهلوی پیش از این دو کتاب دیگر به نام‌های «مجنون در تهران» ‌ توسط انتشارات سپیده‌باوران و «آشفتگی» ‌ توسط انتشارات «نزدیکتر» ‌ منتشر شده است.

به بهانه نزدیک شدن به نوزدهمین جشنواره شعر فجر، سراغ دهلوی رفتیم تا درباره نگاهش به غزل، تجربه برگزیده شدن در جشنواره شعر فجر و فعالیت‌های اخیرش با او صحبت کنیم.

مشروح این گفتگو در ادامه می‌آید؛

* آقای دهلوی شما در جشنواره شعر فجر سال گذشته برگزیده شدید. اینکه جوان‌ترین برگزیده شعر فجر شدید، چه احساسی داشت؟ فکر می‌کنید توجه چنین جشنواره‌ای به شعر جوانان چقدر اهمیت دارد؟

اولش گمان نمی‌کردم چنین اتفاقی بیفتد، اما بعد از اینکه جایزه برگزیده‌ بخش ترانه را به آقای سلیمانی دادند، متوجه شدم بنای این‌جشنواره بر جوان‌گرایی است. این‌رویکرد، نشان‌دهنده‌ توجه ویژه‌ برگزارکنندگان به استعدادهای جوان و فراهم‌آوردن فرصتی برای رشد و دیده‌شدن آن‌هاست. قطعاً توجه به شعر جوانان، نه‌تنها باعث پیشرفت و شکوفایی آن‌ها می‌شود، بلکه از دلسردی و ناامیدی ایشان نیز جلوگیری می‌کند. این حرکت، می‌تواند انگیزه‌بخش باشد و به آن‌ها این باور را بدهد که تلاش‌هایشان دیده می‌شود و ارزشمند است.

البته، شاعر جوان نیز باید مراقب باشد مغلوب غرور نشود. موفقیت‌های اولیه می‌توانند وسوسه‌انگیز باشند، اما مهم این است که شاعر جوان همواره به یاد داشته باشد که هنر، راهی طولانی و پرچالش است و نیاز به تلاش مستمر و فروتنی دارد. جایزه‌ها و تقدیرها، هرچند شیرین و انگیزه‌بخش هستند، اما نباید باعث توقف یا خودبینی شوند. شاعر جوان باید همواره در حال یادگیری و بهبود خود باشد و از تجربه‌های پیش‌رو به‌عنوان فرصتی برای رشد استفاده کند. من فکر می‌کنم جشنواره شعر فجر و رویکرد جوان‌گرایانه آن، می‌تواند الگویی برای سایر رویدادهای فرهنگی و هنری باشد تا با حمایت از جوانان، به غنای ادبیات و هنر کشور کمک کنند. امیدوارم این روند ادامه پیدا کند و شاهد شکوفایی هرچه بیشتر استعدادهای جوان در عرصه‌ شعر و ترانه باشیم.

شاعر جوان نیز باید مراقب باشد که مغلوب غرور نشود. موفقیت‌های اولیه می‌توانند وسوسه‌انگیز باشند، اما مهم این است که شاعر جوان همواره به یاد داشته باشد که هنر، راهی طولانی و پرچالش است و نیاز به تلاش مستمر و فروتنی دارد. * درباره کتاب دلبستگی توضیح بدهید. این‌کتاب چه شعرهایی دارد؟ فضای مضمونی آن چه‌طور است؟

دلبستگی مجموعه‌ای است که شامل ۳۸ غزل می‌شود و بیشتر حجم آن را غزل‌های عاشقانه تشکیل می‌دهد. در کنار این غزل‌ها، چند غزل آئینی نیز در مجموعه وجود دارد که به آن تنوع و عمق بخشیده‌اند. در فرآیند ایجاد این مجموعه، سعی کردم تا حد ممکن ابتدا خودم را راضی کنم و اثری خلق کنم که برای خودم قابل‌قبول و معنادار باشد. این رضایت شخصی، برایم بسیار مهم بود، چون معتقدم اگر اثری برای خالقش رضایت‌بخش نباشد، نمی‌تواند مخاطب را نیز تحت تأثیر قرار دهد. به همین خاطر تقریباً دو سال به گزینش و ویرایش اشعار پرداختم تا بتوانم بهترین و تأثیرگذارترین اشعار را انتخاب کنم. این فرآیند، نتیجه‌اش شد کتاب دلبستگی. در این مسیر، تلاش کردم تا هر شعر به‌گونه‌ای باشد که نه‌تنها احساسات و اندیشه‌هایم را به‌درستی بیان کند، بلکه برای مخاطب نیز جذاب و تأمل‌برانگیز باشد. امیدوارم این مجموعه بتواند با مخاطبان ارتباط برقرار کند.

* چرا غزل را به عنوان قالب اصلی انتخاب کردید؟ فکر می‌کنید در ادامه هم غزل را ادامه بدهید یا به سمت دیگر قالب‌ها مثل نیمایی هم خواهید رفت؟

غزل، دریای بی‌کرانی است؛ قالبی که توانسته قرن‌ها زنده بماند و نفس بکشد و در عین کهن بودن تازه بماند، قابل احترام و ستایش است و به خاطر همین ویژگی‌هاست که به آن احترام می‌گذارم. غزل، با ظرفیت بی‌نهایتش، می‌تواند احساسات و اندیشه‌ها را در قالب کلماتی موزون و آهنگین به تصویر بکشد و هر بار با خواندنش، تازگی و عمق خود را حفظ کند. این قالب، برای من جایگاه ویژه‌ای دارد و همیشه آن را جدی‌تر و مهم‌تر از سایر قالب‌ها می‌دانم.

با این حال، قالب نیمایی نیز برایم عزیز و دوست‌داشتنی است. شاعران مورد علاقه‌ام، مانند اخوان ثالث و قیصر امین‌پور، با نیمایی‌های فوق‌العاده‌شان، این قالب را در نظرم درخشان و جذاب جلوه داده‌اند. بارها نیمایی‌های مرحوم قیصر را زیر لب زمزمه می‌کنم و از خواندن هزارباره‌شان لذت می‌برم. نیمایی‌های او، با آن زبان ساده و عمیق، همیشه مرا تحت تأثیر قرار می‌دهند و احساس می‌کنم این‌قالب نیز ظرفیت‌های بی‌شماری برای بیان احساسات و اندیشه‌ها دارد.

پس از جشنواره فجر، سخت‌گیرتر شده‌ام؛ شاعر جوان نباید مغلوب غرور شود!

* یعنی به زودی از حسین دهلوی مجموعه‌شعر نیمایی می‌خوانیم؟

با وجود علاقه‌ام به قالب نیمایی و تجربه‌ی سرودن در این قالب، فکر می‌کنم بیشتر غزل‌سرا باقی بمانم تا شاعر نیمایی. غزل برایم جدی‌تر و مهم‌تر است.

* به‌نظرتان ظرفیت‌های غزل و نیمایی چه تفاوتی با هم دارند؟

ظرفیت غزل اگر بی‌نهایت باشد، ظرفیت نیمایی را می‌توان «بی‌نهایت بعلاوه یک» دانست. نیمایی، قالب لحظه‌هاست؛ قالبی که به شاعر این امکان را می‌دهد تا بدون هیچ اضافه‌ای، لحظه‌های ناب و خالص زندگی را به تصویر بکشد. در نیمایی، هر کلمه به‌دقت انتخاب می‌شود و هر جمله، بار معنایی عمیقی را با خود حمل می‌کند. این قالب، با آزادی‌ای که به شاعر می‌دهد، اجازه می‌دهد تا احساسات و اندیشه‌ها در خالص‌ترین شکل خود بیان شوند. نیمایی، مانند پنجره‌ای است به سوی لحظه‌هایی که شاید در قالب‌های دیگر نتوان به‌راحتی آن‌ها را بیان کرد. این قالب، با ریتم و ساختار منعطفش، به شاعر اجازه می‌دهد تا بدون محدودیت‌های وزن و قافیه‌ی سنتی، به بیان احساسات و تجربیات خود بپردازد.

با این‌حال، غزل نیز با ظرفیت بی‌نهایتش، همیشه جایگاه ویژه‌ای در دل من دارد. غزل، با موسیقی کلمات و ظرافت‌های بیانی‌اش، «همیشه» مرا به سوی خود جذب می‌کند. اما نیمایی، با آن آزادی و خلوصش، «گاهی» مرا به سوی خود می‌کشاند و اجازه می‌دهد تا لحظه‌های ناب زندگی را در قالب کلمات به تصویر بکشم. در نهایت، هر دو قالب، غزل و نیمایی، هر کدام به شیوه‌ی خود، ظرفیت‌های بی‌نهایتی برای بیان احساسات و اندیشه‌ها دارند. انتخاب بین این دو، بیشتر به حال و هوای شاعر و لحظه‌ای که در آن قرار دارد بستگی دارد. برای من، غزل همیشه خانه‌ی اصلی‌ام خواهد بود، اما نیمایی نیز پنجره‌ای است به سوی لحظه‌هایی که نمی‌توان از آن‌ها گذشت.

بعد از جشنواره فجر، من سخت‌گیرتر شدم و کمتر شعر نوشتم. شاید بهتر باشد بگویم که گزیده‌تر نوشتم. برای چاپ کتاب شعر بعدی، نه عجله‌ای دارم و نه برنامه‌ای. می‌خواهم با آرامش و دقت بیشتری کار کنم و مطمئن شوم که هر شعری که در کتابم جای می‌گیرد، ارزش چاپ شدن را دارد. * بعد از جشنواره شعر فجر چه اتفاقی افتاد؟ چه‌قدر شعر نوشتید؟

همیشه بعد از جشنواره‌ها، شاعر برگزیده در کانون محبت بی‌دریغ و بی‌پایان اهل ادب قرار می‌گیرد. از انجمن‌های ادبی محلی گرفته تا انجمن‌های بزرگ و مطرح‌ترین شب‌های شعر کشور، همه به استقبال فرد برگزیده می‌آیند و او را در آغوش می‌گیرند. این محبت و توجه، هرچند شیرین و دل‌گرم‌کننده است، اما عمری کوتاه دارد؛ شاید شش یا هفت ماه بیشتر دوام نیاورد. بعد از جشنواره‌ی فجر، من سخت‌گیرتر شدم و کمتر شعر نوشتم. شاید بهتر باشد بگویم که گزیده‌تر نوشتم.

* کتاب بعدی را چه زمانی منتشر می‌کنید؟

برای چاپ کتاب شعر بعدی، نه عجله‌ای دارم و نه برنامه‌ای. می‌خواهم با آرامش و دقت بیشتری کار کنم و مطمئن شوم که هر شعری که در کتابم جای می‌گیرد، ارزش چاپ شدن را دارد. شاید این رویکرد، زمان‌بر باشد، اما برایم مهم است که کتاب بعدی‌ام، اثری باشد که بتوانم به آن افتخار کنم.

* توصیه‌ای به شاعران جوان دارید؟

آرزوی موفقیت می‌کنم؛ اول برای غزل فارسی، که همیشه برایم عزیز و گرامی بوده است. و بعد امیدوارم چرخ روزگار جوری نچرخد که شعر گفتن، دغدغه‌ی چندم شاعران هم‌عصر و هم‌نسل من شود. شعر، به‌ویژه غزل، گنجینه‌ای است که باید حفظ شود و به نسل‌های بعدی منتقل گردد. امیدوارم شاعران جوان، با عشق و علاقه‌ی بیشتری به این هنر مقدس بپردازند و آن را زنده نگه دارند.



منیع: خبرگزاری مهر

نویسنده «نقد تساهل محض» درگذشت


به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از آسوشیتدپرس، پروفسور رابرت پل وولف آمریکایی که متفکر، نویسنده، معلم و مدافع زندگی فکری عمومی بود، در ۹۱ سالگی درگذشت.

این‌نویسنده سال ۱۹۳۳ در نیویورک متولد شد. سال ۱۹۵۰ در ۱۶ سالگی وارد دانشگاه هاروارد شد و در ۱۹ سالگی مدرک لیسانس خود را گرفت و وقتی ۲۳ ساله بود دوره دکتری خود را در رشته فلسفه با پایان‌نامه خود با عنوان «نظریه فعالیت ذهنی در رساله طبیعت انسان و نقد عقل محض» به پایان برد. وولف کار خود را در فلسفه آکادمیک به عنوان مدرس در هاروارد در سال ۱۹۵۸ شروع کرد و مدتی در دانشگاه شیکاگو و دانشگاه کلمبیا تدریس کرد و جوانترین استاد فلسفه دانشگاه شد.

وی سال ۱۹۷۱ به هیئت علمی دانشگاه ماساچوست در آمهرست پیوست و تا زمان بازنشستگی در سال ۲۰۰۸ درآنجا به عنوان استاد فلسفه و سپس به عنوان استاد و مدیر تحصیلات تکمیلی در برنامه دکتری دپارتمان مطالعات آفریقایی-آمریکایی کار کرد و سال ۲۰۱۷ به عضویت انجمن دانش پژوهان ارشد در دانشگاه کلمبیا منصوب شد.

وولف به‌عنوان یک محقق، به دلیل تحلیل انتقادی‌اش از شخصیت‌های اصلی سنت فلسفی اروپا و آثار متعددی که در زمینه فلسفه تالیف کرد، شهرت داشت. تحلیل دقیق او از نوشته‌های امانوئل کانت در مورد متافیزیک و نظریه اخلاقی در دوران اولیه کارش، به ویژه «نظریه کانت درباره فعالیت ذهنی» (۱۹۶۳) و «خودمختاری عقل» (۱۹۷۴) با تحسین روبه رو شد. وی در اواسط زندگی حرفه‌ای‌اش، به نظریه اقتصاد کار کارل مارکس در کتاب «سرمایه» علاقه‌مند شد و در کتاب‌های «درک مارکس» (۱۹۸۴) و «کیسه‌های پول باید خیلی خوش شانس باشند» (۱۹۸۸) به نقد آنها پرداخت.

آثار اصلی فلسفی ولف بیشتر بر لیبرال دموکراسی غربی متمرکز بود. مشهورترین کتاب او، «در دفاع از آنارشیسم» (۱۹۷۰) یک بررسی انتقادی درباره امکان مشروعیت در اقتدار دولتی است. این کتاب مخاطبان جهانی گسترده‌ای در بسیاری از رشته‌ها به دست آورد و به ده‌ها زبان ترجمه شده است. این اثر بر اساس کاوش وولف در جنبه‌های نظریه و نهادهای لیبرال دموکراسی در کتاب‌های «آرمان‌های دانشگاه» (۱۹۶۹)، «فقر لیبرالیسم» (۱۹۶۸) و «نقد تساهل محض» (۱۹۶۵) که با همکاری هربرت مارکوزه و بارینگتون مور جونیور نوشته شده بود، شکل گرفت.

پروفسور وولف از نظر سیاسی هم به همان اندازه که در زمینه آکادمیک فعالیت داشت، جدی بود، و بحث‌های سیاسی درباره خلع سلاح هسته‌ای در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۶۰، جنگ ویتنام در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۷۰ در کلمبیا را در پیش گرفت و در تظاهرات ضدجنگ ۱۹۶۸ و ضد آپارتاید آفریقای جنوبی در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۹۰ شرکت می‌کرد و به این افتخار می کرد که در هاروارد برای اعتراضی که از دانشگاه خواسته شده بود دارایی‌های خود در دولت آپارتاید آفریقای جنوبی را بیرون بیاورد، دستگیر شد.

او به زودی به یکی از «پدران بنیانگذار» و اولین مربی ارشد مطالعات اجتماعی بدل شد که برنامه‌ای بین رشته‌ای بود که به دانشجویان امکان می‌داد تا موضوع‌های بحث‌برانگیز یا غیرمتعارف سیاسی را بررسی کنند و آنها را با ابزارهای روش شناختی قوی‌تر مجهز کنند. وی پس از ورود به دانشگاه ماساچوست، برنامه تفکر اجتماعی و اقتصاد سیاسی را تأسیس کرد، که یک برنامه کارشناسی بود که بر اساس مدل مطالعات اجتماعی ساخته شده و به استفاده از دیدگاه‌های انتقادی برای تحلیل روابط سیاسی و اجتماعی در جوامع و نهادها اختصاص داشت.

مشارکت وولف در جنبش حذف آپارتاید در دهه ۱۹۸۰ باعث شد تا او در سال ۱۹۹۰ یک سازمان غیرانتفاعی به نام بورسیه‌های دانشگاهی برای دانشجویان آفریقای جنوبی تأسیس کند که با کمک مالی به دانشجویان سیاه‌پوست آفریقای جنوبی، امکان آموزش عالی را در دسترس آنها قرار می‌داد. این سازمان در طول دو دهه فعالیت خود، هزینه تحصیل بیش از ۱۵۰۰ دانش‌آموز را تامین کرد. وی سال ۲۰۱۱ به پاس تأثیر تلاش‌هایش، مدرک دکترای افتخاری از دانشگاه کیپ غربی را از اسقف اعظم دزموند توتو دریافت کرد.

پروفسور وولف همچنان به عدالت نژادی متعهد ماند و در همکاری با دانشکده W.E.B. انرژی و مهارت‌های سازمانی خود را برای کمک به ایجاد یک برنامه دکترا در مطالعات آفریقایی-آمریکایی وقف کرد. او تا زمان بازنشستگی خود در سال ۲۰۰۸ در این دپارتمان باقی ماند و در زمینه اهمیت مطالعات آفریقایی-آمریکایی به عنوان یک رشته دانشگاهی کار کرد و تجربه خود را در کتابی با عنوان تحریک‌آمیز «اتوبیوگرافی یک مرد سفید سابق» که سال ۲۰۰۵ منتشر شد، گردآورد.

بازنشستگی فصل جدیدی را در زندگی وولف به عنوان یک روشنفکر عمومی به ارمغان آورد و او با ایجاد وبلاگی پرطرفدار به نام «سنگ فیلسوف» به ارائه تفسیر در زمینه سیاست و نیز بحث درباره چالش‌های وجودی پیری و یافتن مخاطب جدید پرداخت.

وولف در سال‌های آخر زندگی خود به بیماری پارکینسون مبتلا شد که به سرعت پیشرفت کرد و محدودیت‌های فیزیکی شدیدی را ایجاد کرد و با تلاش وی برای سازگار کردن خود با این ناتوانی‌ها، توانست به نوشتن فعالانه در وبلاگ خود ادامه دهد و برنامه آموزش از راه دور را درباره جلد یک «سرمایه» مارکس به گروهی از اساتید، دانشجویان کارشناسی ارشد و کارشناسی در هاروارد در ترم بهار ۲۰۲۴ و زمانی که ۹۰ ساله بود، ارائه دهد.

کتاب «نقد تساهل محض» که سال ۱۹۶۵ منتشر و به یکی از آثار کلاسیک فلسفه سیاسی و اجتماعی معاصر بدل شده، از این‌مولف به فارسی ترجمه و منتشر شده است.



منیع: خبرگزاری مهر

اعلام نامزدهای نهایی جایزه ادبی «شهید سیدعلی اندرزگو»


به گزارش خبرگزاری تسنیم، دبیرخانه جایزه ادبی «شهید سیدعلی اندرزگو» فهرست آثار نامزدشده در چهارمین دوره این جایزه را اعلام کرد.

بنا بر اعلام دبیرخانه، آثار رسیده در سه بخش «روایت مستند و تاریخ شفاهی»، «داستان بلند و رمان بزرگسال» و «داستان کودک و رمان نوجوان» توسط هیئت داوران مورد بررسی قرار گرفته و اسامی نامزدها به شرح زیر است:

نامزدهای بخش روایت مستند و تاریخ شفاهی

کتاب رضاخان تا رضاشاه (از بخت جمهوری‌خواهی تا تخت شاهنشاهی)/ به‌قلم هدایت‌الله بهبودی/ انتشارات موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی

کتاب فعالیت سیاسی و مسلحانه گروه حزب الله/ به‌قلم علیرضا محسنی ابوالخیری/ مرکز اسناد انقلاب اسلامی

کتاب اعدامی‌ها/ به‌قلم شاداب عسگری، مرضیه یادگاری/ انتشارات روزنامه ایران

 کتاب مبارزه به روایت شهید محمدصادق اسلامی/ به‌قلم جواد اسلامی/ انتشارات سرچشمه

کتاب فهم زمانه/ به‌قلم یعقوب توکلی/ انتشارات چاپ و نشر بین‌الملل

کتاب من ربانی شیرازی هستم/ به‌قلم فاطمه رحیمی/ انتشارات سوره مهر

نامزدهای بخش داستان بلند و رمان بزرگسال: 

کتاب گعده‌های دور آتش/ به‌قلم سیدمیثم موسویان/ انتشارات کتاب نما

کتاب پرواز مسکو/ به‌قلم زکیه عباسی/ انتشارات سوره مهر

کتاب ماه و بلوط/ به‌قلم محسن مومنی شریف/ انتشارات سوره مهر

کتاب باغ خونی/ به‌قلم نوید ظریف کریمی/ انتشارات ستاره‌ها

نامزدهای بخش داستان کودک و رمان نوجوان: 

کتاب سلفی با میرزا/ به‌قلم طاهره مشایخ/ انتشارات مهرک

کتاب جادوپرست/ به‌قلم سیده فاطمه موسوی/ انتشارات جمکران

کتاب اسپاگتی با سس قرمز/ به‌قلم هادی حکیمیان/ انتشارات دفتر نشر معارف

کتاب فرار ماردوش/ به‌قلم سمیه سلیمانی/ انتشارات چاپ و نشر بین‌الملل

کتاب شبحی در پشت بام/ به‌قلم مجید ملامحمدی/ انتشارات به‌نشر

کتاب‌های برگزیده در هر بخش در مراسم اختتامیه جایزه شهید اندرزگو معرفی خواهند شد.

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم

«جستارهایی در مخاطرات محیطی انسان‌ساخت» منتشر شد


به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «جستارهایی در مخاطرات محیطی انسان‌ساخت» نوشته حمید رزاقی به‌تازگی توسط انتشارات اندیشه دانش منتشر و راهی بازار نشر شده است.

مولف کتاب‌ پیش رو در این‌اثر، به مسئله مخاطرات محیطی اغلب بشرساخته مانند تغییرات اقلیمی، آلودگی آب و هوا و بیماری‌های اپیدمیک و پاندمیک از منظر ادراکی و فهم اجتماعی می‌پردازد و ریشه‌ها، علل و زمینه‌های عینی و ذهنی و پیامدهای آن‌ها را در عصر تمدن ریسک با تأکید بر کشور ایران در ۹ فصل به توصیف و تفسیر می‌گذارد.

فصل‌های اول تا چهارم «جستارهایی در مخاطرات محیطی انسان‌ساخت» به طرح موضوع، واکاوی مفاهیم، تعاریف، ویژگی‌ها، نظریه‌ها و مطالعات اجتماعیِ ریسک‌های محیطی و ابعاد عینی، بین‌الاذهانی و کنشیِ آن‌ها در «جامعه‌ مخاطره‌آمیز» اختصاص دارند. در فصل پنجم نتایج تفصیلی پژوهش کیفیِ نگارنده‌ درباره‌ ادراک شهرنشینان تهرانی از مخاطرات محیطی و شرایط علّی، زمینه‌ای و میانجی ناظر برآن‌ ارائه و دستاورهای آن در قالب استنباط نظری به کل جامعه‌ شهری شده‌ ایران تسری داده شده است.

رزاقی در فصل ششم کتاب مورد اشاره، به طراحی و تدوین نظام جامع آموزش مهارت‌های زندگی در جهان پُرمخاطره را برای شهرهای کشور ایران پرداخته و در فصل هفتم هم ضمن بیان ابعاد جامعه‌شناختیِ بیماری‌های اپیدمیک و پاندمیک مانند کرونا ویروس، ضرورت و نیاز به گفتمان اجتماعی مخاطره و آموزش فرهنگ ریسک را در مواجهه با آن‌ها تشریح کرده است. فصل هشتم بر مسئله‌شناسی چند نمونه از مخاطرات اجتماعی و محیطی در کشور ایران تمرکز دارد و راهکارهایی در مواجهه با ریسک‌های محیطی ارائه می‌کند.

در فصل نهم این‌کتاب هم بر راهبرد دوراندیشانه‌ «سیاست و فرهنگ خیر همگانی» در سطح جهانی و راهبرد خردمندانه‌ «سیاست زندگی و سیاست بازاندیشانه» در سطح ملی برای مقابله‌ با بیماری‌های مسری و جهان‌گیر تأکید شده است.

این‌کتاب با ۲۲۰ صفحه و قیمت ۲۵۰ هزار تومان منتشر شده است.



منیع: خبرگزاری مهر

می‌رسد مردی که زندان غلامان بشکند


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، جمعی از شاعران آیینی کشور همزمان با سالروز آغاز امامت امام زمان، مهدی موعود(عج)، تازه‌ترین اشعار خود را به پیشگاه مقدس حضرت تقدیم کردند. بخش‌هایی از این سروده‌ها را می‌توانید در ادامه بخوانید: 

محمدعلی یوسفی

می‌رسد روزی که عشق از آسمان سر می‌زند

می‌رود غم، شادی از آن سوی در، در می‌زند

می‌رسد نوری ز جنس روشنای مهر و ماه

او که چشمک بر تمام ماه و اختر می‌زند

می‌رسد سرو بلندی از میان باغ‌ها

قامتش پهلو به هر سرو و صنوبر می‌زند

می‌رسد یک شاخه گل با هزاران رایحه

بر در و دیوار دنیا مشک و عنبر می‌زند

«می‌رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند»

داد بر نامردمان مثل پیمبر می‌زند

می‌رسد آن کس که دارد ذوالفقار حیدری

گردن گردنکشان با تیغ حیدر می‌زند

می‌رسد یاور برای جمله مستضعفان

با همه مستکبران او حرف آخر می‌زند

می‌رسد آن تک‌سوار از ماورای قرن‌ها

داد خود را بر سر محراب و منبر می‌زند

***

عارفه دهقانی

ای آخرین ستاره چشم‌انتظارها

حلقه زدند دورِ نگاهت، مدارها

خورشیدی و تبلورِ نورِ زلالِ تو

سرسبز کرده وسعتِ آیینه زارها

ما شبنمیم و مِهرِ تو،مُهرِ قبول ماست

یک جرعه نور ریز به گوشه کنارها

تا شعله‌شعله عشق تو عیوق‌مان کند

ما ذره ذره دور تو گردیم بارها

ما را عصای دستِ کلیمانه‌ات ببین

تا بشکند طلسم همه شبه‌مارها

یک جمعه در طراوت باران ظهور کن

یک جمعه محو کن همه گرد و غبارها

از این به بعد، خیمه آرامِ چشمتان

باشد قرارگاهِ دلِ بی‌قرارها

باید همه به سمت نگاهت سفر کنند

باید یکی شوند خطوط  قطارها

میلاد عرفان‌پور

صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار برملا خواهد شد

در راه، عزیزی است که با آمدنش
هر قطب نما، قبله نما خواهد شد

انتهای پیام/



منبع: خبرگزاری تسنیم