بانوی طلبه‌ای که از عاشقانه‌سرایی به شعر آیینی رسید؛ چه شد در قالب نیمایی سرودم


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: راضیه مظفری متولد آذر ۱۳۷۶ در شهر قم و بزرگ‌شده همین شهر است. از این شاعر به تازگی کتاب «روزی که نمی‌دانم» توسط انتشارات سوره مهر، در قالب دوره ادبی مطلع منتشر شده است. روزی که نمی‌دانم دارای ۳۱ غزل، ۱ مثنوی، ۷ نیمایی و ۱۱ رباعی و دوبیتی در موضوعات عاشقانه، آئینی، اجتماعی و مقاومت است.

این سراینده، طلبه سطح دو جامعه الزهرا (س) است و تا امروز در جشنواره‌هایی مثل جشنواره شعر و داستان سوره، اربعین، مقاومت، دفاع مقدس، مادرانه، اشراق و حجره‌های ساحلی برگزیده شده است.

به بهانه انتشار کتاب «روزی که نمی‌دانم» گفتگویی با این شاعر جوان داشتیم تا درباره ویژگی‌های فنی و محتوایی شعرش، نگاهش به شعر، تنوع قالبی و مضمونی در مجموعه‌شعر روزی که نمی‌دانم، وضعیت شعر طلاب و… با او صحبت کنیم.

مشروح این گفتگو در ادامه می‌آید؛

* خانم مظفری، چه‌طور وارد حوزه شعر شدید؟

از سال ۱۳۹۵ به صورت تخصصی شعر را شروع کردم و با انجمن‌ها آشنا شدم. از سال ۹۳ شعر می‌نوشتم ولی با جلسه‌ای آشنایی نداشتم؛ به همین خاطر شعرهایم حرفه‌ای و قوی نبودند. از سال ۹۵ با جلسه «پنجره» با مدیریت آقای شرافت و برقعی شعر برایم جدی‌تر شد. بعد از آن در جلسات آفاق از طرف دفتر تبلیغات حوزه علمیه یا جلسات استاد سیدمهدی حسینی که در حوزه هنری برگزار می‌شد، شرکت کردم. در ادامه هم از حضور آقای سیدمهدی موسوی برای شعر نیمایی استفاده کردم و مدیون همه اساتیدم هستم.

* در مقطع راهنمایی اهل شعر نبودید؟

خیلی جسته و گریخته. مثلاً گاهی شعرهای حافظ را حفظ می‌کردم. من قبل از دوران راهنمایی نثر می‌نوشتم، ولی نمی‌دانستم چه چیزی و چگونه باید بنویسم. این نثرها ادامه داشت تا اینکه یکی از شب‌های ماه مبارک رمضان دیدم حرف‌هایم موزون شدند. اولین شعری که نوشتم یک مثنوی مناجاتی بود و طبیعتاً پر از ایراد. ۲۰ بیت نوشتم و به دبیر ادبیات‌مان نشان دادم. ایشان هم تشویق کردند و همین شد که به مرور شعر برایم جدی‌تر شد.

* چه چیزی در شعر برای شما جذاب بود که به سمتش آمدید؟

شعر را با شعر عاشقانه شروع کردم. یکی دو شعرم همان اوایل مناجاتی بود ولی بعد همه عاشقانه شد. البته بعد از تجربه‌های شعر عاشقانه، خودم طبعم را به سمت شعر آئینی سوق دادم، ولی بنیان طبعم عاشقانه‌سرا بود. جذابیت شعر برای من این بود که فکر می‌کردم شعر برای شاعر یک سکر خاص به همراه دارد. فضایی دارد که آدم در عالم واقعی نمی‌تواند تجربه‌اش کند. شاعری دنیای خاصی دارد. وقت‌هایی که آدم از دنیای واقعی خسته است به شعر پناه می‌برد و وارد فضای رازآلودی می‌شود که از هر دغدغه‌ای آسوده‌اش می‌کند. این چیزها در شعر برایم جذاب بود.

بانوی طلبه‌ای که از شعر عاشقانه به سروده آیینی رسید؛ چه شد در قالب نیمایی سرودم

* شما به عنوان یک طلبه، آن هم در قم، شعر را با شعر عاشقانه شروع کردید. جالب است که قم شاعران آیینی‌سرای خوبی دارد. چه شد عاشقانه‌سرا شدید؟

قم به خاطر فضایی آیینی‌اش، هم شاعران آئینی خوبی دارد، هم شاعران عاشقانه‌سرای برجسته‌ای. اینکه چرا به سمت شعر عاشقانه رفتم، دلیل درونی دارد. بعضی از شاعران هستند که آیینی‌سرا هستند و بعد به سمت عاشقانه کشیده می‌شوند، بعضی‌ها هم عکس این مسیر را طی می‌کنند. من از عاشقانه‌سرایی شروع کردم و بعد به آیینی‌سرای رسیدم. البته در یک زمانی به استاد سیدمهدی حسینی می‌گفتم دوست دارم آئینی بنویسم و ایشان می‌گفتند تلاشی برای آیینی‌نوشتن نکن و بگذار پایه‌های زبانت شکل بگیرد و بهترین اشعارت، اشعار اهل بیتی باشد.

من چند سال عاشقانه نوشتم و وقتی دیدم که نمی‌توانم آئینی بنویسم، تصمیم گرفتم یک سال هیچ شعری ننویسم تا زمانی که آئینی بنویسم. یعنی یک وقفه‌ای برای خودم ایجاد کردم. بارها بود که مصرع‌ها و بیت‌های عاشقانه می‌آمدند اما آنها را کنار می‌گذاشتم. بعد از مدت‌ها دیدم که یک شعر برای حضرت زهرا (س) به زبانم آمده است.

* منظورتان همین غزلی است که در کتاب «روزی که نمی‌دانم» منتشر شده؟

بله. من نمی‌توانم شعر کوششی بنویسم. خیلی برایم سخت است. اگر جوشش برایم اتفاق نیفتد، نوشتن شعر خیلی برایم سخت می‌شود. آن شب داشتم وصیت‌نامه حضرت زهرا (س) را می‌خواندم که این شعر جوشید. بعد از یک وقفه، اولین شعر آئینی من بود که متولد شد. بعد از این شعر فاطمی بود که شعرهای نصفه و نیمه عاشقانه را تکمیل کردم و خیالم راحت شد.

* یکی از ویژگی‌های غزل شما زبان روان و ساده آن است. فکر می‌کنید دلیلش چیست؟ در حوزه زبان از چه کسانی تأثیر گرفته‌اید؟

فکر کنم همین که جوششی می‌نویسم، یکی از دلایل روان بودن شعرم باشد. وقتی تو شعر را جوششی و از درون می‌نویسی، ارکان جمله خود به خود در جای خودشان می‌نشینند. جدا از این، شاعران خانم خوبی با من هم‌دوره بودند و من می‌توانستم شعرشان را بخوانم. مثلاً من شعر خانم اعظم سعادتمند را خیلی دوست داشتم. همچنین شعر مهدی فرجی و پانته‌آ صفایی را هم می‌خواندم. فکر می‌کنم شعر این عزیزان روی زبان شعرم اثر گذاشته‌اند.

* درباره نحوه انتخاب شعرهای کتاب صحبت کنیم. چرا این شعرها را انتخاب کردید؟

تعداد اشعارم خیلی زیاد بود. تقریباً دو سه برابر این مجموعه شعر داشتم، ولی آنها را گلچین کردم و به این شعرها رسیدم. هم غزل‌ها را گلچین کردم، هم رباعی‌ها را و هم نیمایی‌ها را. دوست داشتم اولین کتابم شامل بهترین شعرها باشند.

بانوی طلبه‌ای که از شعر عاشقانه به سروده آیینی رسید؛ چه شد در قالب نیمایی سرودم

* ترکیب شعرهای کتاب از نظر مضمونی چگونه است؟

عاشقانه، اجتماعی، آئینی و مقاومت. سعی کردم هم از لحاظ قالب و هم از لحاظ موضوع تنوع ایجاد کنم. بعضی از دوستان می‌گفتند که فقط غزل چاپ کن ولی ترجیح دادم که این تنوع قالبی هم در کتاب باشد تا برای مخاطب خسته‌کننده نباشد. سلیقه‌ها مختلف است؛ شاید کسی که نیمایی دوست دارد، شعرهای کلاسیک این کتاب را هم بخواند و علاقه‌مند شود یا برعکسش اتفاق بیفتد. برای همین ترجیح دادم همه قالب‌ها را با هم بیاورم.

* این کتاب در دوره ادبی مطلع برگزیده و منتشر شد. حضور در دوره مطلع حوزه هنری چقدر روی چاپ کتاب اول‌تان تأثیرگذار بود؟

دوره مطلع دوره‌ای بود که توسط حوزه هنری و آقای عرفانپور، برای دوستان شاعری که تا به حال مجموعه‌ای چاپ نکرده بودند برگزار شد. نزدیک ۲۰۰ نفر از دوستان آثارشان را فرستادند و در نهایت ۲۰ تا از مجموعه‌ها برای چاپ در انتشارات سوره مهر و انتشارات شهرستان ادب انتخاب شدند. همین‌جا باید از آقای عرفان‌پور تشکر کنم که در این مسیر همراه ما بودند. من از دوستانی که کتاب چاپ کرده بودند می‌شنیدم که این کار چقدر دوندگی و زحمت دارد. خداراشکر آقای عرفان‌پور این زحمات را به دوش کشیدند و ما نگران فرایند چاپ کتاب نبودیم.

* برای انتخاب شعرهای کتاب مشورت هم گرفتید؟

بله. دوره مطلع برای هرکدام از دوستان شاعر دو استاد و کارشناس تعیین کرده بود که با آنها برای انتخاب و ویرایش شعرها مشورت می‌کردند. اساتید من آقای محمدجواد شرافت و آقای حسن بیاتانی بودند که همیشه از حضور آنها استفاده می‌کردم و در چاپ کتاب هم همراه من بودند. هردو به مجموعه خیلی لطف داشتند و با اعلام نظرات‌شان به رفع نواقص کتاب کمک کردند.

* بعضی شاعران هستند که کلمات را مهندسی می‌کنند و در نهایت غزل یا مثنوی می‌نویسند. برای شاعران جوششی مثل شما، شعر چگونه خلق می‌شود؟ یعنی حال‌تان با شعر چگونه است؟

به نظرم تا وقتی که شعر به جان آدم ننشیند، روی دیگران هم تأثیری ندارد. خیلی وقت‌ها شده که حس می‌کنم مدتی است طبعم روان نیست. این‌طور زمان‌ها سعی نمی‌کنم به زور بنویسم. سعی می‌کنم حالم با شعر خوب باشد. وقت‌هایی که حس کردم حالم با شعر خوب است، شعرم هم بهتر شده است. همیشه با خودم این‌طور فکر می‌کنم که شعر مثل یک انسان می‌ماند. وقتی که می‌خواهی به زور قطعاتش را به هم بچسبانی، مثل آدم آهنی می‌شود. شاید این آدم آهنی دست‌ساز کارکرد را هم داشته باشد ولی هیچ‌وقت مثل یک انسان نمی‌شود.

شعر هم همین است. آن روحی که باید داشته باشد، بسته به حس و حال شاعر است. در کنار آن مطالعات، حضور در انجمن‌ها و استفاده از اساتید هم مهم و تأثیرگذار است؛ به خصوص که مدتی است در تهران هستم و اساتید بیشتری را می‌بینم. دوست دارم شعرم قد بکشد و رشد کند و رسالتش را انجام بدهد. اولین رسالتش هم این است که حال شاعر را خوب کند و در مرحله بعدی به عنوان یک هنر در خدمت آئین و اعتقاداتی که داریم باشد. بالاخره هر چیزی با یک هدفی خلق شده؛ هنر و شعر هم همین‌طور.

* در حال حاضر بیشتر شعر آئینی می‌نویسید یا عاشقانه؟

هردو. طوری شده که به یک تناسب رسیده است. راه را باز گذاشته‌ام و به فراخور حس و حال و جوشش، گاهی عاشقانه و گاهی آئینی و گاهی اجتماعی می‌نویسم. باید ببینم در آن لحظه طبعم به چه سمتی سوق دارد.

بانوی طلبه‌ای که از شعر عاشقانه به سروده آیینی رسید؛ چه شد در قالب نیمایی سرودم

* واکنش‌ها و بازخوردها به کتاب «روزی که نمی‌دانم» چه‌طور بوده است؟

خداراشکر. نمی‌دانم اساتید از آرایه اغراق برای شعرهای من استفاده کرده‌اند یا نه! ولی لطف داشتند و بازخوردهای خیلی خوبی گرفتم و راضی هستم از اینکه کتاب را چاپ کردم. امیدوارم در آینده شعرهای بهتری سروده شود و کتاب به کتاب سیر رشدم صعودی باشد.

* خودتان کدام غزل از کتاب را بیشتر دوست دارید؟

شعرها برای شاعر مثل بچه آدم است. واقعاً انتخاب کردن سخت است.

* جدا از اینکه طلبه هستید و طبیعتاً روی شعر شما سایه می‌اندازد، خودتان چه نگاهی به شعر عاشقانه دارید؟

شعر عاشقانه دو نوع است. یک نوع عاشقانه‌های نجیب و پاک است که بدون پرده‌دری و ابتذال از عشق صحبت می‌کنند، یک نوع هم عاشقانه‌ای است که نگاه‌های دیگری دارند و خیلی صریح هستند و گاهی مبتذل هم می‌شوند. می‌توان در شعر عاشقانه طوری حرف زد که در عین عاشق بودن و از عشق گفتن، حد و حدود هم رعایت شود. یعنی نقش دین هم در شعر عاشقانه باشد. در یکی از شعرها می‌گویم «برای عشق ورزیدن مسیر بهتری هم هست / اگر در خاطرت بودم دعایم کن، دعاگویم». گاهی همین‌قدر ساده می‌شود با دعا کردن عشق را رساند. در یکی از شعرها می‌گویم «شنیدم قاصدک می‌گفت احوالت مساعد نیست / برائت حمد خواندم تا مداوایت کنم از دور». من فکر می‌کنم شعر نتیجه زیست شاعر است و شاعر باید در شعرش بازتاب داشته باشد. آنطور که خودش زندگی می‌کند، در شعر عاشقانه‌اش هم تجلی پیدا می‌کند. اگر خوب عاشقی کنیم، شعرمان هم شعر عاشقانه متفاوت و زیبایی خواهد بود.

* می‌دانید که خیلی از شاعران هم کوششی هستند. درباره شعر جوششی و کوششی و تفاوت‌هایشان چه فکر می‌کنید؟

برایم جالب است اشعاری که دوستان به آنها لطف داشتند، اشعاری بوده که زیاد چکش‌کاری نشده است. یعنی شعرهایی که آنها را نوشته‌ام و سعی کرده‌ام با کمترین ویرایش آنها را منتشر کنم، بیشتر مورد استقبال قرار گرفته است. البته بعضی شاعرها هم هستند که با کوشش شعرهای بهتری می‌نویسند. برای من این‌طور است که شعرهای حسی و جوششی‌ام بیشتر به دل می‌نشیند. مگر اینکه شعر زیاد حسی نباشد و بخواهم یک کار فرمی یا زبانی را در آن پیاده کنم؛ آنجا بیشتر خط می‌زنم و می‌نویسم.

* یکی از شعرهای خوب شما که من هم بسیار دوستش دارم، غزل حضرت زهرا (س) در همین کتاب است. این شعر را هم بدون چکش‌کاری نوشتید؟

بله. فقط بیت اول این شعر را تغییر دادم. دیگر ابیات ویرایش‌های خیلی جزئی داشتند. شاکله اصلی این شعر جوشش است.

* درباره رباعی‌ها و نیمایی‌ها هم صحبت کنیم. بعضی شاعران فقط در یک قالب می‌نویسند ولی شما در چند قالب شعر دارید. چرا؟

بسته به موضوع و مضمونی که می‌خواهم بنویسم، نگاه می‌کنم این مضمون در کدام قالب می‌نشیند. اگر بخواهم زیادی روی آن موضوع مانور بدهم، قالب‌های بلندتر را انتخاب می‌کنم، وگرنه رباعی و دوبیتی. اگر احساس کنم وزن مزاحم آن مضمون است، نیمایی می‌نویسم.

بانوی طلبه‌ای که از شعر عاشقانه به سروده آیینی رسید؛ چه شد در قالب نیمایی سرودم

* خیلی خوب است در قالب‌های مختلف شعر می‌گوئید. درباره تجربه نوشتن نیمایی هم صحبت می‌کنید؟

تا همین دو سه سال پیش نیمایی نمی‌نوشتم. در یک جلسه‌ای اولین‌بار نیمایی نوشتم و وقتی آن را در جلسه خواندم، مورد تشویق قرار گرفت. استاد سیدمهدی موسوی که نیمایی‌سرای فوق‌العاده‌ای هستند، به این شعر لطف داشتند. با راهنمایی ایشان شعر نیمایی کار کردم و نوشتم و خط زدم. یک سری کلمات، کلمات خیلی جدید و نویی هستند و احساس می‌کنی ظرف شعر کلاسیک برایش کوچک است؛ از این نظر قالب نیمایی می‌تواند کمک کند که شعرهای به‌روزتری بنویسی.

نیمایی از این نظر برای من جذاب است. من هم یک مدت به صورت تخصصی فقط نیمایی می‌نوشتم ولی الان همه قالب‌ها را می‌نویسم.

* به نکته خوبی اشاره کردید. می‌توان در شعر نیمایی درباره وقایع روزمره هم شعر نوشت. مثلاً چرا شاعران ما از ظرفیت نیمایی برای شعر گفتن و حرف زدن درباره غزه استفاده نمی‌کنند؟

دقیقاً همین‌طور است. هم می‌شود مضامینی را که حس می‌کنی حرف زیادی درباره‌شان داری در نیمایی بیان کنی. هم زمانی که می‌خواهی از یک مضمون پرتره بگیری، می‌توانی از قالب نیمایی استفاده کنی. یعنی واقعاً ظرفیت بالایی دارد. حتی می‌شود در نیمایی قالب‌های جدیدی مثل نیمایی‌پیوسته کار کرد. بچه‌های انقلابی ما کمتر سراغ فضاهای نو رفته‌اند. فکر می‌کنم مضامین آئینی و انقلابی را خیلی خوب می‌توان در نیمایی به کار برد. امیدوارم که بیشتر به این قالب توجه شود.

* امیدوارم خود شما هم شعر نیمایی را جدی‌تر بگیرید و با دغدغه‌ها و حرف‌هایی که دارید، شعرهای نیمایی خوبی از شما بخوانیم. به عنوان آخرین سوال، دوست دارم درباره اوضاع شعر بانوان طلبه از شما بپرسم. اوضاع شعر بانوان طلبه را چطور می‌بینید؟

شاعران طلبه خوبی داریم که بخش زیادی از آنها هم خانم هستند. واقعاً کارهای خوبی تولید می‌کنند و در حوزه‌های مختلف حرف برای گفتن دارند. کنگره شعر اشراق که هرساله برگزار می‌شود، فضای خیلی دوستانه و خوبی را بین طلبه‌های شاعر ایجاد کرده و باعث شده است با شاعران طلبه زیادی آشنا شویم. خداراشکر خانم‌های طلبه هم بسیار فعال هستند و روز به روز پیشرفت می‌کنند. یکبار استاد بیابانکی داور یکی از جشنواره‌های شعر طلاب بودند؛ ایشان می‌گفتند فکر نمی‌کردم شعر طلاب به خصوص شعر خانم‌های طلاب اینقدر خوب باشد. شعر طلاب خانم پویا و فعال است و امیدوارم که با توجه و حمایت بیشتر، این مسیر را با موفقیت بیشتر طی کند.



منیع: خبرگزاری مهر

رمان «خیابان الزهرا»‌ واکنشی به طوفان الاقصی است؛ عناصر مهم در نوشتن رمان برخط


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: رمان «خیابان الزهرا»‌ به تازگی به قلم بهزاد دانشگر توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. دانشگر نگارش این‌رمان را تنها یک ماه پس از طوفان الاقصی شروع کرد و بخش‌های ابتدایی آن را به صورت برخط و در فضای مجازی منتشر کرد.

به بهانه انتشار نسخه مکتوب این رمان سراغ بهزاد دانشگر رفتیم و گپ و گفتی داشتیم.

متن مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانید؛

* آقای دانشگر چه شد تصمیم گرفتید کتاب را در بستر فضای مجازی بنویسید و منتشر کنید؟

روند چاپ و نشر در کشور ما روند زمان‌بری است. معمولا نوشته شدن یک داستان بین چندماه تا یک سال طول می‌کشد، بعد از آن هم روند چاپ کتاب یکی دو سال طول می‌کشد. من احساس می‌کردم اگر بخواهم این رمان را سر فرصت و در فرایند طبیعی خودش بنویسم، خیلی طول می‌کشد. جنگی شروع شده بود و من احساس می‌کردم که باید واکنش من واکنشی باشد که همان روزهای جنگ مردم را حساس بکند و واکنشی از طرف من باشد. اینکه کتابی درباره مسائل غزه یکی دو سال بعد از آن طوفان الاقصی نوشته و چاپ بشود خوب است ولی به نظرم دیر بود.

ترجیح می‌دادم واکنشم سریع‌تر رخ بدهد. این است که تصمیم گرفتم همین‌طور که دارم می‌نویسم، آن را به صورت برخط و قسمت به قسمت منتشر کنم. یک بخش‌هایی را منتشر کردم و توجهاتی را هم جلب کرد. همان‌طور که شما گفتید بازتاب‌هایی داشت. بعدش دیگر سر فرصت متن را تکمیل کردم و فرایند چاپ را ادامه دادیم و به تازگی هم کتاب منتشر شده است.

* موضوع رمان خیابان الزهرا چیست؟ از چه دریچه‌ای به مسأله طوفان الاقصی و غزه پرداخته‌اید؟

این کتاب یک مجموعه چند جلدی است که تازه جلد اول آن منتشر شده است. داستان پر فراز و نشیب و پرحادثه و پرماجرایی درباره نوجوان اسرائیلی است که در روز طوفان الاقصی به همراه خانواده‌اش و برخی دیگر از اسرائیلی‌ها به اسارت گرفته شده و به داخل غزه برده می‌شود. این نوجوان آنجا با موقعیت‌های جدیدی روبرو می‌شود و مسائل جدیدی را می‌بیند که در مواجهه با این مسائل، باید تصمیمات مهمی بگیرد؛ چرا که این مسائل تغییرات بنیادینی در ذهنش به وجود می‌آورد.

* با توجه به قصه و موضوعی که این رمان دارد،‌ فکر می‌کنم داستان کتاب می‌تواند برای مخاطب غیر ایرانی هم جذاب باشد. درست است؟

این کار من نیست که کتاب را به دست مخاطب خارجی یا حتی اسرائیلی برسانم. ولی احتمال دارد اگر این اتفاق بیفتد و رمان به دست مخاطب اسرائیلی یا انگلیسی‌زبان برسد، اثرگذار باشد. من کتاب را برای مخاطب خودم نوشته‌ام. اینکه چه مخاطبی پیدا می‌کند، اتفاقی است که بعدها رخ می‌دهد و دست من نیست. اما شخصیت این رمان مسیر پر پیچ و خمی دارد و این اتفاقات می‌تواند حرف‌هایی برای مخاطب خارجی هم داشته باشد.

* گفتید قرار است این رمان چند جلد باشد. جلد اول آن که را زیرعنوان «فرار کن موسی، فرار کن»‌ منتشر شده است، از بخش‌هایی است که قبلا در فضای مجازی منتشر شده است؟

نه. آن چیزی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده بود، تقریبا ۲۰ درصد این کتاب است و هفتاد هشتاد درصدش جلد اول پیش از این هنوز منتشر نشده بود.

* قرار است که تا چند جلد ادامه داشته باشد؟

الآن مشغول نوشتن جلد دومش هستم و احتمالا جلد سومی هم داشته باشد.

* انتشار برخط رمان چه برای شما چه تجربه‌ای داشت؟ به دیگران جنین توصیه‌ای می‌کنید؟

خیلی به خود شخصیت نویسنده برمی‌گردد که این کار برایش خوشایند باشد یا نه. من چون آدم خیلی فعالی در فضای مجازی نبودم، برایم تجربه جالبی بود و تأثیر اولیه خوبی داشت. منتها به دلیل اقتضائات شغلی نمی‌توانستم حضور مداوم و زیادی در فضای مجازی داشته باشم. استمرار این کار احتیاج به فعالیت‌های جدیدی داشت که در توان من نبود. چون من صبح تا شب درگیر اتفاقات اجرایی شغل خودم در دفتر داستان حوزه هنری بودم و اگر می‌خواستم بیشتر از این به این کتاب بپردازم، از مشغله‌های خودم دور می‌افتادم و حق نویسندگان و دوستانم ضایع می‌شد.

در نوشتن رمان برخط چیزی که مهم است، منظم بودن است. من تا یک زمانی به صورت منظم جلو آمدم و نزدیک پانزده شاندزه قسمت از کتاب را در فضای مجازی منتشر کردم ولی بعد از آن گرفتاری‌های شغلی‌ام این اجازه را نمی‌داد. دیدم اگر بخواهم بدون آن اقتضائات هم بنویسم و ادامه بدهم، ممکن است داستان بی کیفیت شود و به مخاطب بی‌احترامی شود. به همین خاطر مهم است که نویسنده رمان برخط یک ارتباط مداوم و خوبی با مخاطبانش در فضای مجازی داشته باشد و سبک زندگی‌اش هم این اجازه را به او بدهد که هرروز یک وقت مناسبی را برای ادامه نوشتن داستان داشته باشد. برای خود من تجربه خوبی بود وی متأسفانه نتوانستم ادامه بدهم.

* شما تصمیم گرفتید از وقایع فاصله نگیرید و در کمترین فرصت یک اثر داستانی با موضوع طوفان الاقصی خلق کنید. نوشتن در دل حادثه چه‌قدر روی کار اثر می‌گذارد؟ این نوع نوشتن به خاطر هم‌زمانی با وقایع ویژگی‌های خاص و جدیدی به کار می‌افزاید. درست است؟

اصل اتفاق و آن چیزی که مدنظر من بود، این بود که رمان را با تعامل با مخاطبم جلو ببرم. یعنی تعامل با مخاطب چیزهایی را به رمان اضافه بکند و دقیقا از همان جایی که احساس کردم نمی‌توانم این تعامل را برقرار کنم، کار را در فضای مجازی ادامه ندادم. درستش این است که این تعامل برقرار شود ولی من من نتواستم این تعامل را ادامه بدهم.

* به لحاظ عاطفی چقدر روی کار اثر داشت؟ هم روی نثر شما و هم موقعیت‌ها و شخصیت‌پردازی‌ها.

تأثیر می‌گذاشت. روی روند حوادثی که در داستان پیش می‌آمد، به صورت جدی‌ تأثیر می‌گذاشت و باعث می‌شد که من هم احساس خستگی نکنم. احساس کنم که دارم کار جدی انجام می‌دهم و سهم خودم را ادا می‌کنم. طبیعتا من نمی‌توانستم در میدان مبارزه کاری کنم، ولی احساس کردم که میدان من اینجاست. جایی که می‌توانم در آن کاری انجام بدهم و توجه یک نفر را جلب بکنم، همین است. همین ویژگی‌های مثبت بود که باعث شد من این کار را تا پانزده قسمت پیش ببرم، وگرنه با مشغله‌ها و گرفتاری‌هایی که داشتم این کار ممکن نبود. به صورت کلی فکر می‌کنم نوشتن در دل وقایع باعث می‌شد من هم در کار خودم جدی‌تر باشم و آن را ادامه بدهم.

* درست است شما نتوانستید انتشار برخط آن را در فضای داخلی ادامه بدهید، اما امکان ندارد همین کار را در فضای انگلیسی‌زبان و عبری‌زبان انجام داد؟ با توجه به داستانی که روایت می‌کنید، فکر می‌کنم برای مخاطب خارجی جذاب خواهد بود.

بله، ولی واقعیتش این است که این کار، کار من نیست. کار من نوشتن است. چیزی که شما می‌گویید یک مدیریت رسانه‌ای می‌خواهد که اگر من بخواهم دنبال آن بروم از دیگر کارهایم باز می‌مانم. من در این سال‌ها به این جمع‌بندی رسیده‌ام که باید کار خودم را انجام بدهم و کار من هم نوشتن است. بقیه کارها را به عهده دیگر افراد می‌گذارم. کسانی که ارتباطات رسانه‌ای دارند و می‌توانند این کار را انجام بدهند، باید انجام بدهند.

* یعنی اگر کسی چنین پیشنهادی بدهد استقبال می‌کنید؟

بله، حتما. من کتاب را برای همین نوشته‌ام. من که ننوشته‌ام تا برای خودم بماند. نویسنده کتابش را می‌نویسد تا مخاطب بخواند و با آن ارتباط برقرار کند و دایره خوانندگان آن گسترش پیدا کند و بتواند بر آدم‌های اطرافش تأثیر بگذارد. ولی من با اینکه نویسنده خودش تبدیل به یک آدم رسانه‌ای شود مخالفم. الآن می‌بینید طرف اهل رسانه است اما به جای اینکه در زمینه رسانه‌ای کار خودش را به خوبی انجام بدهد، می‌آید و رمان می‌نویسد. به نظر من همان‌قدر که این کار اشتباه است، به همان اندازه رفتن من به سمت کار رسانه‌ای اشتباه است؛ چون تخصص من نیست و کار من نیست.

امیدوارم اهل رسانه کتاب را بخوانند و اگر می‌توانند برای کارهای رسانه‌ای در کنار ما باشند.



منیع: خبرگزاری مهر

«حاج‌جلال» در «قاب‌ ویژه‌ جنگ» نقد و بررسی می‌شود


به گزارش خبرگزاری مهر، نشست «قاب‌ویژه‌ جنگ» با واکاوی روایت‌هایی از تصویر دفاع مقدس در قاب ادبیات روز دوشنبه اول بهمن در حوزه هنری برگزار می‌شود.

در این‌نشست که با ارائه‌ جمعی از نویسندگان و فعالان حوزه کتاب همراه است، ابعاد مختلف تصویر «دفاع مقدس» در ادبیات پایداری با نگاهی به کتاب «حاج جلال» مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد.

کتاب «حاج جلال» نوشته لیلا نظری گیلانده که توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده یکی از آثار شاخص ادبیات پایداری است که سال ۱۴۰۰ موفق به کسب جایزه ادبی جلال آل احمد شد.

این کتاب، عاشقانه‌ای پر از صداقت،‌ احساس و پاکیزگی روستایی است که مخاطب با مطالعه آن متوجه می‌شود حاج جلال حاجی‌بابایی چگونه ازدواج کرد و به زندگی پرداخت. سنت‌هایی که در کتاب می‌خوانیم هر چند ممکن است امروز برخی از آن‌ها کمرنگ شده باشد اما در کتاب این سنت‌ها به درستی و خوبی منعکس شده است. «حاج جلال» فصیح‌ترین اثر از ادبیات جنگ است که مردم عادی با آن درگیر بوده‌اند.

در بخشی از این‌کتاب می‌خوانیم؛

از وقتی افروز وارد زندگی‌ام شد، قید درس و مدرسه را زدم و رفتم پیِ کارهای کشاورزی‌مان. دیگر به بیدارشدن‌های قبل از طلوع آفتاب و برگشتن بعد از تاریکی هوا عادت کرده بودم. دیگر بچه نبودم. حتی از نظر پدر و مادرم، جلال سابق نبودم و برای خودم مردی شده بودم؛ اما هنوز هم از افروز خجالت می‌کشیدم. هنوز هم اگر او را تنها توی خانه می‌دیدم، زیاد نزدیکش نمی‌شدم.

برنامه مورد اشاره، روز دوشنبه اول بهمن از ساعت ۱۵ در تماشاخانه ماه حوزه هنری برگزار می‌شود.



منیع: خبرگزاری مهر

شهید طیاری اشبه الناس به حاج قاسم بود؛ نباید در میراث دفاع مقدس دخل و تصرف کرد


علی علویان نویسنده کتاب «مثل یک فرمانده لشکر» در گفتگو با خبرنگار مهر درباره چگونگی نگارش این کتاب گفت: من نیروی سردار شهید حاج مهدی طیاری در گردان ۴۱۹ بودم و ماجرای آشنایی من و فرمانده شهیدم خودش ماجرایی دارد که در «حرف اول» کتاب و قبل از فصل اول به آن پرداخته‌ام. این آشنایی هر چند جذاب و به نوعی پر ماجراست اما با شهادت حاج مهدی در کنار من، این آشنایی به غم‌انگیز ترین قصه زندگی من تبدیل شد! من دقیق‌ترین روایت را از شهادت فرمانده خودم در خاطرات زندگیم ثبت کرده بودم و همین مسئله هم مهمترین دلیل و انگیزه نگارش این اثر توسط من شد هر چند بنا به خواسته تنها یادگار فرمانده شهیدم سرکار خانم زهرا طیاری بود.

وی در پاسخ به سوالی درباره وجه‌های جذابیت زندگی شهید طیاری گفت: گردان ۴۱۹ یک گردان خط شکن و نام آور در لشکر ۴۱ ثارالله بود و سردار شهید حاج مهدی طیاری به عنوان فرمانده این گردان به معنای واقعی کلمه یک اسطوره بود، اسطوره در شجاعت ، در تدبیر و فرماندهی، در تهور و بی باکی اما مهمتر از همه باید بگویم شهید طیاری اسطوره در مهربانی بود و به باور من شهید طیاری واقعا شبیه ترین مردم زمان خودش به حاج قاسم بود و به اصطلاح «اشبه الناس به حاج قاسم» بود.

این‌نویسنده در ادامه گفت: من این‌تعبیر و تشبیه را از این‌جهت به کار می‌برم که مردم عزیز در سال‌های گذشته این صفات را در وجود حاج قاسم دیده بودند؛ حالا یا از نزدیک و یا در قاب تلویزیون و به باور من این صفات و ویژگی‌ها همه به عینه و به تمامه در وجود شهید طیاری که یکی از بهترین یاران حاج قاسم بود وجود داشت. در واقع دلیل علاقه وافر حاج قاسم به شهید طیاری وجود همین ویژگی‌ها در ایشان بود همین مسئله هم سبب شده بود تا طیف وسیعی از نیروهای رزمنده خواهان حضور در گردان ۴۱۹ بشوند. گردان ۴۱۹ هر چند در سازمان رزم لشکر ۴۱ ثارالله خاص نیروهای شهرستان جیرفت بود اما در این گردان نه تنها از شهرهای دیگر استان کرمان بلکه از استان‌های مختلف نیروی رزمنده داشتیم و رزمندگان برای حضور در این گردان با هم رقابت می کردند. حضور من هم در این گردان تابع همین قاعده بود.

علویان گفت: هر چند به‌ عنوان نویسنده این کتاب باید بگویم تمام فصل های زندگی شهید طیاری و تمام ویژگی های شخصیتی این فرمانده شهید سرشار از جاذبه است، تعصب و غیرت این شهید به آرمانش و به هدفی که برایش مقدس بود، صبر و استقامتش در برابر همه مصائب و مشکلاتی که در مسیر زندگیش قرار می گیرد خصوصا در حادثه جانسوز وفات دختر سه ساله اش زینب آن هم در مقابل دیدگانش، حادثه‌ای که کوچکترین تردید و تزلزلی در وجود ایشان برای ایفای نقش و مسئولیت خطیر خودش در آن برهه از جنگ ایجاد نمی کند، شجاعت وصف ناشدنی‌اش در معرکه نبرد که بخشی از زیبا ترین خاطرات را در این مورد می توانید از زبان سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در این کتاب بخوانید والبته قصه مهربانی و عطوفتش نسبت به من هم آنگونه بود که هنوز نتوانسته‌ام غصه هجرانش را به بوته فراموشی بسپارم.

وی افزود: بخشی از کتاب مبتنی بر خاطرات خود من از شهید است و بخشی دیگر هم مصاحبه هایی است که من از همرزمانم و از خانواده شهید گرفته‌ام و البته منابع و مصاحبه‌های ثبت شده در مرکز حفظ و نشر آثار دفاع مقدس استان کرمان کمک شایان و قابل توجهی برای من در تالیف این اثر بود. تالیف این اثر قریب دو سال زمان برد و همانطور که در پاسخ به سوال قبل گفتم هم دوستان رزمنده گردان ۴۱۹ هم خانواده معظم شهید و خصوصا مرکز حفظ و نشر آثار دفاع مقدس همکاری بسیار خوبی با من در این زمینه داشتند که جا دارد از همه آنها تشکر و قدردانی کنم .

علویان درباره چگونگی انتخاب نام این کتاب گفت: این نام برگرفته شده از سخنان سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در توصیف عظمت و شخصیت سردارشهید طیاری است که در حرف آخر کتاب بیان شده است. تضاد برخی روایت‌ها در کنار فراموشی خاطرات توسط دوستان رزمنده خصوصا در بیان جزئیات حوادث که یک نویسنده برای نگارش یک اثر بدان نیازمند است، یکی از مهمترین چالش‌های نگارش این قبیل کتاب‌هاست که من هم خواهی نخواهی با این چالش دست و پنجه نرم کردم و این مسئله هر چند سبب طولانی شدن فرآیند نگارش این اثر شد اما برای رسیدن به روایت متقن و صحیح چاره‌ای جز این نداشتم .

این نویسنده درباره ارزیابی آثار منتشر شده با موضوع دفاع مقدس گفت: نمی‌خواهم به‌طور مصداقی به این بحث ورود کنم اما معتقدم خاطرات دفاع مقدس میراث یک نسل است و هیچ کس حق ندارد در این میراث دخل و تصرف کند یعنی باید به شرح ماجرا همانگونه که رخ داده است بپردازیم چه تلخ باشد و چه شیرین؛ من این مسئله را از این جهت می‌گویم چون می‌دانم در بخشی از آثار منتشره، به عمد یا به سهو، تلخی‌ها را به بوته سانسور سپرده‌اند و برخی وقایع را هم اسیر مصلحت‌سازی کاذب «نباید بگوییم» کرده‌اند.

علویان در پایان درباره فعالیت این روزهای خود گفت: دوست دارم اگر سختی‌های زندگی روزمره اجازه بدهد خاطرات حضور خودم در جبهه و در عملیات‌های مختلفی که حضور داشتم و همچنین خاطراتی را که از سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی دارم بنویسم.



منیع: خبرگزاری مهر

وحید یامین‌پور با کتاب تازه‌اش در بازار نشر ظاهر شد


به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «عربیکا؛ سقر به لبنان در روزهای غم و شادی» به قلم وحید یامین‌پور توسط انتشارات سوره مهر روانه بازار شده است.

بر اساس این گزارش، این کتاب روایتگر سفری پرماجرا به لبنان و تجربه‌های نویسنده از دل جنگ و بحران‌های این کشور است. یامین‌پور در این اثر با توصیف حال و هوای کشور لبنان و مردم مقاوم آن، تصویری زنده و تأثیرگذار از زندگی و ایستادگی در شرایط سخت ارائه می‌دهد.

عربیکا راوی ما بین اولین سفر نویسنده در سال ۲۰۰۳ و دیدار با سید حسن نصرالله و آخرین سفرش در سال ۲۰۲۴ و پس از شهادت سید مقاومت است.

یامین‌پور در این کتاب، دیدار خود با سید حسن نصرالله را که در سال ۲۰۰۳ انجام شده است، روایت کرده و همچنین به سفرش پس از طوفان الاقصی در همان سال پرداخته است. علاوه بر آن، عربیکا با نگاهی تاریخی به مقاومت فلسطین و مسئله صهیونیسم، به معرفی چهره‌های شاخص جبهه مقاومت نیز می‌پردازد.

در بخش‌هایی از این سفرنامه، تجربه‌های نویسنده در مواجهه با بمباران‌ها، شهادت‌ها و شرایط نابسامان لبنان، به‌ویژه پس از شهادت سید حسن نصرالله، با نثری تأثیرگذار روایت شده است. این اثر با جزئیات دقیق، به‌گونه‌ای به ترسیم بحران‌ها و رشادت‌های مردم لبنان می‌پردازد که مخاطب را با واقعیت‌های ملموس این مقاومت آشنا می‌کند.

یکی از ویژگی‌های برجسته این کتاب، جنبه آموزشی آن است. عربیکا برای کسانی که از تاریخ آغاز مقاومت لبنان و فلسطین بی‌اطلاع هستند، به‌خوبی روند شکل‌گیری و تداوم این مقاومت را توضیح می‌دهد و تصویری روشن از چگونگی رسیدن به این نقطه از ایستادگی را ارائه می‌کند همچنین ما شناختی نسبت به فرماندهان شاخص مقاومت دست پیدا می‌کنیم.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: این مردم تا به حال دست کم سه‌بار خانه‌شان را از نو ساخته‌اند. آن جنوبی حتی همین چندماه پیش همان موقع که در حیاط خانه‌اش قلیان می‌کشید و به در و دیوار خانه‌اش نگاه می‌کرد، نقشه جدید خانه را در ذهنش کشیده؛ با خودش گفته: «اگر دفعه بعد اسرائیل خرابش کرد، این‌بار این‌طوری می‌سازمش.»

کتاب «عربیکا» که شرح سفر وحید یامین‌پور به کشور لبنان است در ۲۰۰ صفحه و با قیمت ۲۲۵ هزار تومان روانه بازار نشر شده است.



منیع: خبرگزاری مهر